سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
نصرالله، مطالبه محاکمات علنی و عادلانه
سعدالله زارعی در روزنامه کیهان نوشت:
تحلیل سخنان مجاهد نستوه جناب آیتالله سیدحسن نصرالله، همواره روایت دقیق تحولات منطقهای و به خصوص مسایل مرتبط با لبنان است چه رسد به روایت نکات مطرحشده در حین یک رخداد مهم. از این رو سخنان روز جمعه دبیرکل حزبالله که به فاصله سه روز پس از «فاجعه بزرگ» انفجار «بیروت غربی» بیان شد، قطعا نزدیکترین و قویترین تحلیل از این حادثه است. نصرالله حتی در نگاه دشمنان غاصب- سران رژیم صهیونیستی- ناظری دقیق و فارغ از مبالغه است لذا این بار نیز رسانههای اسرائیلی به نکات اصلی سخنان رهبر مقاومت لبنان توجه کردند.
سخنان روز جمعه جناب نصرالله فارغ از نکات فراوان، پنج سرفصل اصلی داشت؛ تجلیل از همبستگی ملی لبنان و همدلی طوایف مختلف مردم، لزوم تبدیل بحران به فرصتی برای برونرفت لبنان از تحریمها، بررسی اتهامات و پاسخ تفصیلی به آن؛ لزوم رسیدگی شفاف و عادلانه به عوامل بروز حادثه و محاکمه عادلانه و علنی عوامل و در نهایت تاکید بر اینکه موقعیت مقاومت مستحکم است و به آن آسیبی وارد نمیشود. در مورد سخنان رهبر مقاومت لبنان و مسایل مرتبط با فاجعه هولناک سهشنبه بیروت نکاتی قابل ذکر است:
1- لبنان یک ضربالمثل برای کشورهای دارای سرزمین و دولت «موزائیکی» است. مسیحیها، اهل سنت، شیعیان، دروزها و... هر کدام یک موزائیک لبنان به حساب میآیند که هر کدام در بخشهای خاصی سکونت دارند، شیعیان عمدتا در جنوب و شرق هستند، اهل سنت عمدتا در شمال غرب و مرکز زندگی میکنند، مسیحیان عمدتا در شمال شرق و مرکز به سر میبرند و دروزها در منطقه جبال واقع در جنوب شرق پایتخت سکونت دارند. در این میان شهر بیروت «خلاصه کل لبنان» است به این معنا که بیروت غربی- تقریبا- کاملا در اختیار اهل سنت است، بیروت جنوبی که تا حدود 30 سال پیش حاشیه جنوبی بیروت خوانده میشد و امروزه عمدتا «ضاحیه» نامیده میشود، محل سکونت شیعیان و بیروت شرقی محل سکونت مسیحیان میباشد. به همین نسبت دولت و پارلمان هم وضعیت موزائیکی دارند اما البته به نحو غیرعادلانهای نیمی از آنها به مسیحیان تعلق گرفته و حال آنکه جمعیت آنان بیش از 28 درصد نیست. جامعه لبنان دهها سال است که به همین صورت بوده و مردم آن چنین وضعیتی را پذیرفتهاند بنابراین اگر «عامل خارجی» نباشد نمیتواند میان آنان درگیری پدید آورد و کما اینکه اگر به سابقه درگیریها از جمله درگیریهای 15 سالهای که از 1354 تا 1369 در میان اقوام لبنانی جریان داشت، نگاه بیندازیم پای عامل خارجی را در آن پررنگ میبینیم.
لبنان به رغم آنکه برجستهترین و کاملترین نمونه جامعه و دولت «موزائیکی» است و به طبع جوامع موزائیکی عدم همبستگی است اما در عین حال از همبستگی عجیبی برخوردار است. براساس بررسیهای متعددی که صورت گرفته، بالا بودن سطح «آگاهی»، اصلیترین عامل این همبستگی است. لبنان همواره کشوری برای بحث و گفتوگو مطرح و از قدیم سرعت اخبار در آن زیاد بوده است. همین الان هم بسیاری از مباحثات رسمی و غیررسمی منطقهای و بینالمللی در این کشور صورت میگیرد. رهبر مقاومت لبنان در سخنان روز جمعه خود، این خصوصیت لبنانیها را ستود و از آن به عامل تمدنی، فرهنگی و وجدانی یاد کرد.
لبنانیها یک بار در جنگ 33 روزه که در اثر آن حدود یک میلیون نفر از شیعیان آواره شدند، این همبستگی را به نمایش گذاشتند. در آن زمان مسیحیان به رهبری میشل عون چندین ماه به آوارگان شیعه پناه داده و از آنان پذیرایی کردند و از این رو هزینه جنگ برای دولت بسیار پایین آمد. امروز هم پس از بروز حادثه سنگین در بیروت غربی که گفته شده خسارتی بیش از جنگ 33 روزه - 1385- در پی داشته، شیعیان اعلام کردند که حاضرند به آسیبدیدگان پناه داده و پذیرایی آنان را به عهده بگیرند کما اینکه خود اهل سنت در استان شمالی «طرابلس» به سرعت مهیای پذیرش آسیبدیدگان بیروت شدهاند.
2- حزبالله از لبنانیها و به طور خاص از دولت لبنان خواست علاوه بر رسیدگی فوری به نیازهای درمانی و رفاهی آسیبدیدگان، از این واقعه به عنوان یک فرصت برای برونرفت کشور از مشکلات اقتصادی استفاده کنند. واقعیت این است که لبنان در عین آنکه به دلایل بینالمللی و بعضی ناکارآمدیهای داخلی با کاهش شدید درآمد ارزی مواجه است، در عین حال با تحریمهای مستقیم مالی از سوی آمریکاییها و بعضی دیگر از دول غربی هم روبهرو میباشد. این حادثه دردناک میتواند فشارهای تحریمی را بشکند و موانع حرکت تجار لبنانی را بردارد. بر این اساس سید ضمن ابراز بدگمانی نسبت به سفر پنجشنبه رئیسجمهور فرانسه، اعلام کرد که از این رفت و آمدها به عنوان «فتح بابی برای برونرفت از تحریمهای شدید این سالها» استقبال میکند. در واقع این بخش از سخنان آقای سیدحسن نصرالله ناظر بر همکاری حزبالله با دولت برای توسعه روابط خارجی است و این در حالی است که امانوئل ماکرون حتی در این سفر و در حالی که لبنان در تب زخم جانکاهی که برداشته بود، میسوخت، از داعیههای استعماری چشم نپوشید و از این رو «میشل عون» رئیسجمهور لبنان با آن بخش از سخنان رئیسجمهور فرانسه که خواهان ورود به پرونده سهشنبه بیروت شده بود مخالفت کرد و گفت: «در دوره ریاست من هیچ خدشهای به حاکمیت ملی لبنان وارد نخواهد شد» و سپس گزندهتر گفت: «درخواست برای تحقیقات بینالمللی در خصوص انفجار اسکله با هدف از بین رفتن حقیقت مطرح میشود.» لبنانیها البته تجربه تلخی از بینالمللی شدن پروندههای داخلی دارند و بینالمللی شدن پرونده ترور رفیق حریری، نخستوزیر فقید - 26 بهمن 1383- هیچ کمکی که به کشف حقیقت نکرد و خود به عاملی برای تفرقه لبنانیها و اتهامپراکنی علیه حافظان صادق امنیت لبنان گردید. امروز اگرچه حدود 16 سال از آن تاریخ میگذرد، این پرونده هنوز مفتوح مانده تا غرب از آن برای مدیریت تحولات آینده استفاده کند!
3- یک فصل مهم از سخنان سیدحسن نصرالله پاسخ تفصیلی به اتهاماتی بود که بعضی علیه حزبالله و به منظور مقصر شناختن آن مطرح کرده بودند. سید به خوبی دو نکته را توضیح داد؛
نکته اول حتمی شمردن قصورها و احیانا تقصیرهایی که در دولتهای مختلف در انباشت ۲۷۵۰ تن «نیترات آمونیوم» در ساحل و بیپاسخ گذاشتن هشدارهایی که از 2014/9/27 از سوی مدیر کل گمرک بیروت و نیز از سوی شورای عالی دفاع بیروت خطاب به دستگاه قضایی داده است. در واقع حدود یک سال پس از بلاتکلیف ماندن این مواد و بینتیجه ماندن رفت و آمدها، خطرناک بودن این محموله عظیم مشخص بوده و حالا باید مشخص شود چه کسانی در حل مسئله به وظایف خود عمل نکرده و علت آن چه بوده است. نکته دوم در توضیحات و رفع اتهامات از سوی دبیرکل حزبالله لبنان، رد هرگونه حضور و دخالت در این بندر طی سالیان متمادی بود. وی گفت ما هیچگاه در اینجا حتی یک گلوله نداشته و هیچگاه در سواحل غربی بیروت عملیاتی نکرده و هیچگاه در اداره امور این بندر و اسکله مداخلهای نداشتهایم و تاکید کرد که در آینده نیز نخواهیم داشت. این در واقع نوعی تبیین راهبرد بود به این معنی که سید گفت اینکه ما در این منطقه که تحت سیطره اهل سنت است، هیچ کاری چه نظامی، چه امنیتی، چه اقتصادی، چه سیاسی و چه اداری نداشته باشیم و نداریم و نخواهیم داشت، یک استراتژی است واقعیت این است که درگیری با اهل سنت، به میزانی که همواره از سوی رژیم صهیونیستی، عربستان و عوامل لبنانی آمریکا تشویق شده و حتی تجهیزات این درگیری توزیع هم شده، برای حزبالله «خط قرمز بوده و حتی آن زمانی که از سوی بعضی از تحریکشدگان سنی مورد حملات مسلحانه تروریستی قرار گرفته بودند، از آن اجتناب کرده است. همین حدود هفت سال پیش- نیمه دوم خرداد 1392- بود که عوامل تکفیری سنی به فرماندهی «احمدالاسیر» در صیدا راه را بر رفت و آمد شیعیان به استان جنوبی صور و از جنوب به سایر مناطق بستند و تعدادی را به شهادت رساندند، اما حزبالله ضمن آنکه تکفیریها را از منطقه بیرون کرد اجازه نداد کمترین آسیبی به مردم و خانه و کاشانه آنان در صیدا برسد.
خط کشاندن حزبالله به پرونده انفجار سهشنبه بیروت در طول روزهای گذشته با محوریت آشکار سعودیها و مدیریت پنهان رژیم جعلی اسرائیل دنبال شده و این در حالی است که بهطور قطع نه حزبالله در بیروت غربی حضوری داشته و نه به احتمال زیاد این حادثه برای ضربه زدن به حزبالله طراحی شده تا وقت این ادعا فرا برسد که اگر حزبالله نبود، این حادثه پدید نمیآمد. الان این خط را سعودیها در حال پیگیری هستند و البته دوامی نخواهد داشت کما اینکه این تحریکات طی چند روز گذشته نتیجهای دربر نداشت. البته خط درگیر کردن حزبالله با فضای داخلی که یک خط اسرائیلی است در دو دهه گذشته همواره دنبال شده و در قضایای یک سال اخیر هم با جدیت زیادی دنبال شد و یک جریان داخلی در عین اینکه به دلیل اینکه لااقل 30 سال است که دولت را در اختیار دارند، مسئول نابسامانیهاست، رنگ اپوزیسیون گرفت تا آتش داخلی را برافروزد اما با این وجود این اقدامات به نتیجه مورد نظر نرسید.
4- سیدحسن نصرالله با صراحت و تاکید بسیار از مسئولین رسیدگیکننده به پرونده و بهخصوص ارتش که منطقه را در اختیار گرفته و کمیته تحقیق تشکیل داده است، خواست این رسیدگی بدون ملاحظه هیچ طرفی و کاملا شفاف و با سرعت لازم صورت گیرد و دادگاه آن علنی باشد و احکام هم بهطور عادلانه و متناسب با حجم اتفاقی که رخ داده صورت گیرد. سید حتی یک گام را جلوتر گذاشت و گفت اصولا همین پرونده و نحوه رسیدگی به آن، صلاحیت و عدم صلاحیت مسئولین دولتی، رئیسجمهور، مسئولین قضایی و مسئولین ارتش را نشان میدهد و اگر به درستی و با دقت و سرعت به آن رسیدگی نشود، این مسئولین شکایت نخواهند داشت.
5- آنچه در روز سهشنبه هفته پیش در بیروت غربی اتفاق افتاد، در حد بزرگترین فاجعه ملی طی حدود چهل سال گذشته است و این در حالی است که در این ماجرا، آشکارا دامن فتنهانگیزانی که طی سالهای 1392 تا 1398 بر لبنان حکومت کردهاند و علاوه بر آن بیروت غربی را - حداقل- از 1368، پس از انعقاد پیمان طائف در سوم خرداد 1368 بهطور مطلق در اختیار داشتهاند، گرفته است. در واقع در این صحنه صدها نفر از مردم لبنان با ندانمکاری و اهمال گروه وابسته به رژیم سعودی کشته، مجروح و بیخانمان شدهاند و حتما باید پاسخگو باشند کما اینکه ارتش لبنان همه مسئولین بخشهای مختلف اداره غرب بیروت را تا کامل شدن تحقیق در این پرونده، وادار به عدم خروج از منازل خود کرده است. در اینجا عامل ناامنی مشخص است و حالا همه میدانند که سلاح حزبالله مانع تعدی خارجی به لبنان شده و برای ممانعت از تعدی داخلی به حریم مردم و امنیت کشور نیاز به سلاح دیگری است. سلاح مبارزه با فساد و مفسدین. همان سلاحی که برکشیدن آن را سیدحسن نصرالله از همه مسئولین از رئیسجمهور تا دولت، تا دستگاه قضایی تا ارتش و تا بقیه رهبران و احزاب خواستار شد.
غدیر در چند پرده
علی ربیعی در روزنامه ایران نوشت:
پرده اول: شادیهای خیلی دور، مناسک خیلی نزدیک
به گذشته که نگاه مـــــیکنیــــم، انــــگار زنــــــدگیمان مملـــو از بهانههای زیادی برای کنار هم بودن و شادی بود. یادش به خیر، کودکی ما، که همه اعیاد از نوروز تا اعیاد دینی و مذهبی از یک نیاز و متن جامعه برمیخاست و حال آدم ها را خوب میکرد. زندگی اجتماعی از سنتها، فرهنگ و آموزههای قومی و محلی رنگ میگرفت و جشنها چنان در دلمان مینشست که شیرینی فردی و آثار اجتماعی آن تا مدتها باقی میماند.عید غدیر پس از سر کشیدن چای شیرین و بلعیدن نان قندی در مسجد، سراغ خانه سادات خانم میرفتم و یک ریالی عیدی را با خوشحالی میگرفتم. در کوچه و خیابان و بازارچه کوچک جوادیه، همه جا غرق نور و چراغانی بود و طاق نصرتها خودنمایی میکردند.
کنار خیابانها تختهایی با فرشهای مندرس خانهها برپا میشد و هرکسی تئاتر، آواز و هر هنری که داشت با شادمانی به عرضه میپرداخت. مقایسه این جشنها با دهههای اخیر که هرچه به پیش رفتیم جشنها از نیاز اجتماعی، فرهنگی و مذهبی فاصله گرفت و به جشنهای تلویزیونی، از هیأتهای سراسری و غیرمحلی بزرگ با مداحان مبدل شد، به مرور در پی این تغییرات، شیرینکامی فردی کمرنگ شد و آثار اجتماعی آن روبهافول گذاشت. در صورتی که با حفظ تنوعها در شیوه بروز و عدمسختگیریها، بنیادهای محلی و حوزه عمومی شادیها حفظ میشد.
من فکر میکنم جشنها و عزاداریهایمان باید به متن اجتماعی و فرهنگی جامعه برگردد تا مقوم ماندگاری آثار آن شود.
در سنت ما، شعائر و مراسم در بخشی از سپهر عمومی جامعه قرار داشت در حوزه عمومی شکل میگرفت. ما به ترتیب طی سالها اعیادمان و حتی عزاداریهایی را که در حوزه عمومی با آموزش مذهبی هم همراه بوده به حوزه دولتی نزدیکتر کردیم. مشاهدات نشان میدهد هنوز در روستاها، شهرهای کوچک و محلات سنتی با فرهنگهای متنوع این مراسم در حوزه عمومی صورت میگیرد. غدیر و عاشورا و نیمه شعبانها در ایام پیشگفته در سطح حوزههای عمومی جامعه زیسته میشد دیگر به شکل سابق نمیتواند تولید شخصی و خودجوش جامعه محسوب شود.
شاید آثار اجتماعی کرونا فرصتی باشد که این مسأله به طور کامل به حوزه خصوصی منتقل شود و آداب و رسوم سنتی و مذهبی و انتقال نسلی آن به خانهها برده شود. فرصتی مناسب است تا خانواده را به محلی برای جمع شدنهای کوچک و مرور سنن و ارزشها تبدیل کنیم.
پرده دوم: جامعه و آموزههای غدیر
یکی از ویژگیهای یادآوری روزها و برپایی جشنها، بیتردید بازگشت به چیستی فرد یا ماجرایی است که پیرامون آن نامگذاری و نمادسازی صورت گرفته است. هرگاه مناسبتی با نام حضرت امیر(ع) شکل میگیرد، رمز جاودانگی و راز همبستگی جان و ذهن در فطرت انسانی با وی پدیدار میشود. با نگاهی ساده به آنچه از کودکی در مورد «امیر»مان شنیده یا خواندهایم اگر بنا را بر تمرین این آموزهها و نهادینه کردن آن در جان و دل بگذاریم، قطعاً جامعهای انسانیتر و بهتر خواهیم داشت.
از جمله این آموزههای ارزشمند میتوان به موارد زیر اشاره کرد: خانواده محوری و تثبیت بنیانهای آن، وفاداری مثال زدنی حضرت امیر(ع) به حضرت فاطمه(س) و حفظ انسجام خانواده که آن را تبدیل به خاستگاهی برای کنش اجتماعی و کانون اولیه تربیت و آموزش و حتی کنش سیاسی (با فاصلهای کوتاه از عادات دوران جاهلیت اعراب) به گونهای که سبب شد حضرت فاطمه(س) بتواند زن را به عنوان یک کنشگر اجتماعی و سیاسی
مطرح کند.
از خانواده که عبور کنیم، در اولین سطح اجتماعی دیدن اقشار فرودست اجتماعی و حس کردن وضعیت آنها و نیز اقدام عملی برای دستگیری و تلاش برای تغییر وضعیت آنها را مشاهده میکنیم. بنابراین فعالیت شخصی آن حضرت در حوزههای خیرجمعی به صورت پنهان و آشکار یکی از نیازهای بزرگ جامعه امروز ایران است. رفتار عادلانه با همه ادیان و قومیتها و احترام به قراردادهای اجتماعی چه در دوره حکومت و چه دوران انزوا، میتواند نمادی از رفتار انسانی و حقوق
برابری باشد.
تفکیک بین امور شخصی و امور حکومتی که نمونه آن را در خاموش کردن چراغ بیتالمال زمانی که طلحه و زبیر برای انجام کاری شخصی به دیدن امام علی(ع) آمدند میتوان یافت، برقراری عدالت در بهرهگیری از مواهب بیتالمال در ماجرای برادرش عقیل به یک درس بزرگ تاریخی تبدیل شده است. برای امام علی(ع) هیچگاه هدف، وسیله را توجیه نکرد؛ او معتقد بود حتی برای اهداف مقدس، مسیر باید سالم و عادلانه باشد. احترام به خرد جمعی در ماجرای بیعتها، سایهسار شدن برای رشد و بالندگی دیگران و تکیهگاه بودن برای آدمهای ضعیف جامعه از دیگر آموزههای حضرت امیر(ع) است. من در این نوشتار به بخشهای بسیار کوچکی از رفتارهایی که به یاد داشتم اشاره کردم. چه خوب است که در نماد غدیر آنچنانکه مولایمان زیست را
مرور کنیم.
بیشک زیست اخلاقی و انسانی جامعه در گرو مرور و نهادینه کردن فردی این آموزه هاست. در دوران سختیها که هر کسی میخواهد یا قانونشکنی کند یا گلیم خود را از آب بیرون بکشد، اعتمادهای فردی و اجتماعی فروریخته چقدر با همین آموزههای ساده از غدیر میتواند احیا شده و به زیست
بهتری بینجامد.
و اما پرده دیگر
بدون تردید غدیر به عنوان یک واقعه و نماد غدیر نمیتواند از آموزههای حکمرانی حضرت امیر دور باشد که مناسب است در هر غدیر مروری کنیم بر این شیوههای حکمرانی و آموزههای آن برای همه. عید غدیر بر همه انسانها و هممیهنان
مبارک باد.
اداره کت و شلواری اقتصاد در شرایط جنگی!
علی نیکزاد در روزنامه وطن امروز نوشت:
این روزها که شاهد گرانی در بازار سیمان و فولاد هستیم، جلسات متعددی را برای پیگیری و واکاوی موضوع با حضور متخصصان و متولیان امر برگزار کردیم. در رفتارشناسی اقتصاد ما، این تبدیل به یک رویه شده است که روزی بازار مسکن و خودرو دچار التهاب میشود، روزی سکه و طلا و روزی دیگر نوبت به فولاد و سیمان میرسد. این التهابات روند چرخش نقدینگی در بازارها و ظهور موج طولی در زنجیره قیمتها را نشان میدهد. اما مشکل کجاست؟ این زخمهای اقتصادی که هر روز در یک بازار سر باز میکند، حاصل رویکرد ما نسبت به اقتصاد بومی کشورمان است. الگوی مدیریت اقتصادی ما دچار عیوبی است که اگر اصلاح نشود، تلاش مجلس و دولت در انتهای چرخه، راه به جایی نخواهد برد. اینکه جلسههای متعددی با هدف بررسی علل و راهکارهای التهاب و گرانی در بازارهای مختلف برگزار شود، ضروری و جزو وظایف ذاتی ما است اما بدون درمان ریشهای، این تلاشهای پسینی مصداق آب در هاون کوبیدن خواهد بود.
اما چاره کار چیست؟ راهحل سامان دادن به اقتصاد را تنها باید در اقتصاد مقاومتی جستوجو کرد. اقتصاد مقاومتی صرفا به معنی یافتن راهکارهای دور زدن تحریم یا صرفهجویی در مصرف نیست. البته اقتصاد مقاومتی شامل اینها هم میشود اما نگاهمان به اقتصاد مقاومتی باید بسیار جامعتر باشد. اقتصاد مقاومتی الگویی است بومی برای کشوری که 42 سال است، علم مبارزه با استکبار را در دست گرفته و در قول و عمل ثابت کرده نمیخواهد در مناسبات بینالمللی به قاعده جنگل پایبند باشد، بلکه تصمیم قاطع گرفته است تا روی پای خود بایستد و در برابر فشار حداکثری آمریکای جهانخوار و اذنابش، طریق مقاومت بپوید.
در شرایطی که غرب همه ظرفیتهای خود را برای به زانو درآوردن ملت ایران بسیج کرده است، نیازمند یک الگوی مدیریت بومی متناسب با شرایط فعلی اقتصاد کشور هستیم. اقتصاد باید علمی اداره شود اما اداره علمی اقتصاد صرفا تقلید طوطیوار از آموزههای لیبرالیسم نیست. نسخه بومی اقتصاد ما همان اقتصاد مقاومتی است که هم مبتنی بر نیازها و اقتضائات کنونی کشور است، هم قابلیت اجرایی و عملی شدن دارد.
اگر به دغدغه ابتدای این یادداشت بازگردیم، چالش امروز مدیریت اقتصادی در کشور ما عبارت از این است که تیم اقتصادی دولت میخواهد کشور درگیر جنگ اقتصادی را با تئوریهای نوشته شده برای دوران صلح اداره کند. آموزههای اقتصاد لیبرال و نئولیبرال سم مهلک اقتصاد ما و برانداز فرهنگ و تمدن و ارزشهای اخلاقی و الگوی اقتصاد اسلامی ما است. با فرض اینکه بپذیریم این الگوی اقتصادی پاسخگوی اداره اقتصاد ما است که نیست، نظریهپردازان نئولیبرال خودشان پذیرفتهاند چنین تجویزهایی برای شرایط صلح تنظیم شده است، نه برای اقتضائات یک جنگ تمامعیار اقتصادی!
اقتصاد ایران با همه ظرفیتهای عظیم بالقوه و بالفعل خود، درگیر یک جنگ تمامعیار اقتصادی است و نقطه کانونی مشکلات اقتصادی امروز، اینجاست که تیم اقتصادی دولت با تشتت آرای فراوانی که دارد، مجری گزارههایی است که برای شرایط فعلی ما نگاشته نشده است. اینکه همه متغیرهای غیرثابت بازار را فراموش کنیم و مدیریت کشور را به عرضه و تقاضای کف بازار بسپاریم، نتیجهای جز آنچه امروز شاهد آن هستیم نخواهد داشت.
صنعت فولاد یکی از صنایعی است که بومی شده است و بر اساس آمارهای مختلف، هر تن فولاد صرفا 75 الی 100 دلار ارزبری دارد. سوالی که پیش میآید این است که با وجود این آمارها، چرا با التهاب بازار ارز، قیمت فولاد چه در قالب ورق برای خودروسازی و لوازم خانگی و چه در قالب میلگرد برای صنعت ساختمان دچار گرانی افسارگسیخته میشود؟
فرمول تعیین قیمت فولاد در بورس کالا، حاصلضرب قیمت جهانی فولاد در نرخ ارز نیمایی تعیین شده و طبیعی است با افزایش قیمت ارز، با افزایش قیمت روبهرو خواهیم شد. این افزایش قیمت بویژه خودش را وقتی نشان خواهد داد که وزارت صمت از ابزارهای نظارتی و حاکمیتی خود در ملزم کردن تولیدکنندگان فولاد برای ارائه کف عرضه مورد نیاز به بازار داخلی استفاده نکند و عملا شاهد بازار سیاه خارج از بورس کالا باشیم. در نقد این الگوی حکمرانی اقتصادی، این سوالات نیازمند پاسخ تیم اقتصادی دولت است.
۱- مگر صنعت فولاد ما نیازهای خود را با ارز نیمایی تعیین میکند که تعیین قیمت فرآوردههای این صنعت با چنین فرمولی تعیین شده است؟ آیا منطقی است که یارانههای مختلفی همچون یارانه انرژی در اختیار صنعت فولاد قرار گیرد اما محصولاتش با قیمت ارز نیمایی به دست مصرفکننده داخلی برسد؟ در این صورت تکلیف برق و گاز ارزانقیمتی که در اختیار تولیدکنندگان قرار میگیرد چیست؟ مگر میتوان کارخانهای را ریالی اداره کرد اما محصولاتش را در بازار داخلی به صورت دلاری عرضه کرد؟
2- ایجاد مشوق برای صادرات فولاد قطعا یک سیاست مطلوب است. تولید فولاد ما در سال به حدود 28 میلیون تن میرسد، این در حالی است که نیاز بازار داخلی ما به فولاد صرفا 16 میلیون تن است. طبیعی است با افزایش قیمت ارز، تولیدکنندگان تشویق شوند میزان صادرات را بالا ببرند اما پرسش اینجاست: چرا از ابزار حاکمیتی برای الزام تولیدکنندگان به تامین نیاز داخلی و صادرات مازاد تولید استفاده نمیشود؟ طبیعی است که وقتی کف عرضه در بورس کالا رعایت نمیشود، قیمت در داخل بالا خواهد رفت و بر اثر کاهش عرضه، شاهد بازار سیاه خواهیم بود.
3- در صنعتی که ارزبری زیادی ندارد، بر اساس کدام منطق عقلایی کل قیمت فرآورده بر اساس قیمت روز ارز تعیین میشود؟ آیا نمیتوان نرخ صادرات را با قیمت جهانی تعیین کرد اما قیمت داخلی را بر اساس قیمت تمامشده با یک حاشیه سود منطقی مشخص کرد؟
رها کردن بازار و عدم استفاده از ابزارهای سیاستگذاری و نظارت، نتیجهای جز سپردن تعیین قیمت به دلالان نخواهد داشت. اینکه بسیاری از کارخانههای فولاد توسط بخش خصوصی اداره میشوند یک مزیت بزرگ برای صنعت کشور ما است اما در تمام دنیا، دولتهایی هستند که با استفاده از ابزارهای نظارتی و تقنینی خود ثبات بازار را تضمین میکنند. بیتفاوتی دولت و عدم استفاده از ابزارهای حاکمیتی، ظلمی است که امروز بر مصرفکننده نهایی تحمیل میشود و بخشی از گرانی موجود را به بار میآورد که با اتخاذ تصمیمهای درست و بموقع قابل پیشگیری است. تک تک تصمیمهای ما با بسامدی بزرگ زندگی مردم را تحتالشعاع قرار میدهد. یک التهاب کوچک در بازار فولاد، در کف جامعه به صورت افزایش قیمت خودرو، لوازم خانگی و مسکن ترجمه میشود. با قواعد اقتصاد نئولیبرال نمیتوان کشور درگیر با جنگ ظالمانه اقتصادی را مدیریت کرد. اما علاوه بر این اصلاح نگاه، در کوتاهمدت چه باید کرد؟
اول- اصلاح فرمول تعیین قیمت فولاد برای عرضه در داخل کشور به گونهای که هم حاشیه سود مناسبی برای تولیدکننده داشته باشد و هم با افزایش بیرویه، سبب گرانی در سایر بازارها نشود.
دوم- الزام تولیدکنندگان به رعایت کف عرضه در بورس کالا برای تامین نیاز داخلی و متعادلسازی قیمت
سوم- تعیین دقیق مصرفکنندگان فولاد در کشور و ایجاد سدی بر سر راه سودجویان و عناصر غیرمرتبط در خرید و فروش فولاد خارج از ضوابط رسمی تولید
چهارم- استفاده از ظرفیت شرکتهای دانشبنیان و قطع وابستگی و ارزبری محدود فعلی در صنعت فولاد
پنجم- تعیین و اعلام دقیق قیمتهای مصوب
ششم- نظارت مستمر بر بازار و برخورد قاطع با محتکران و گرانفروشان
مجلس شورای اسلامی آماده است با همکاری سازنده با دولت و فعالان صنعت، ریلگذاریهای لازم را برای حل مشکلات در این زمینه انجام دهد.
گشایش اقتصادی و اعتمادی که باید ترمیم شود
حیدر مستخدمین حسینی در روزنامه آرمان ملی نوشت:
گشایش اقتصادی یک بحث آنی نیست که یکشبه ظهور پیدا کند و انتظار داشته باشیم مشکلات اقتصادی و معیشت مردم را هدف خود قرار دهد و بتواند بر آن فائق آید. نویدی که برای هفته آینده داده شده و تیم اقتصادی دولت هم بدان اشاره کردند که مردم امیدوار باشند و سعی کنند فعالیت اقتصادی را تا موعد مقرر به تاخیر بیندازند. حالا اینکه این گشایش اقتصادی در چه زمینهای هست باید منتظر بود و چون از سوی یک مقام ارشد کشور بروز پیدا کرده، امیدوار هستیم که این گشایش در حد رفع تحریمها یا فروش نفت باشد که بتواند رونقی به فعالیتهای اقتصادی دهد یا اینکه مراوداتی با کشورها رقم بزند که ارز حاصل از مراودات، کشور را به عرصه اقتصادی بازگرداند و نفع آن را عموم مردم ببرند که قطعا در نرخ ارز و بحث تورم هم اثرگذار خواهد بود اما اگر غیر از این موارد باشد و بحثهایی نظیر آزادسازی بخشی از سهام عدالت یا دیگر گمانهزنیهایی که طی روزهای اخیر شاهد آن هستیم، باشد، از جمله مواردی نیست که بتوان از آن به عنوان گشایش اقتصادی یاد کرد و جزو موارد روزمره محسوب میشود. آنچه تحت عنوان گشایش اقتصادی است باید فراتر از مسائل جاری باشد که در اختیار دولت است و میتواند آن را مدیریت کند.
قطعا موردنظر آقای رئیسجمهور بالاتر از این مباحث بوده و آنچه مشکلات اقتصادی را بهوجود آورده که در راس آن تحریمها یا عدم برنامهریزی منسجم اقتصادی داخلی یا عدم همگرایی بین دولت و مجلس بوده، امیدواریم در دو قوه شکل بگیرد که بتواند موجب رونق هم بشود. اما درخصوص موضوع دیگری که در شبکههای اجتماعی پیرامون آن صحبت میشود و فروش نفت به مردم است تا از این طریق وجوه ارزی در اختیار مردم جمعآوری شود.
البته کلیات این طرح و این نوع موارد در شرایطی که دولت با کسری بودجه مواجه است، مثبت تلقی میشود، مثل زمان دکتر محمد مصدق که اوراق قرضه به فروش رسید و مردم در عرض چند ساعت آن را خریداری کردند. امری که به انسجام عمیق بین دولت و مردم و اعتماد به برنامههای دولت برمیگردد.
اما دولت بحث مربوط به تحریمها و جنگ اقتصادی این هفت سال را نادیده گرفته و یکباره در سال پایانی خدمت خود چنین طرحهایی را مطرح میکند که میتواند تعهداتی برای دولتهای بعد به عمل آورد و در جای خود قابل تامل است. ضمن اینکه مشخص نیست با توجه به قولهایی که عملی نشده و بیاعتمادی را شکل داده، این نوع طرحها که در جای خود میتواند موثر باشد، چه سرنوشتی پیدا کند و بتواند اثر خود را بگذارد و با استقبال مردم مواجه شود.
در همین دولت بانک مرکزی سپردهگذاری ارزی را پیشنهاد کرد که در موعد بازپرداخت همان ارز را تحویل دهد اما ذهنیت مردم بهگونهای نبود که بانکها به تعهدات خود عمل کنند. بحثی که البته مربوط به دولت آقای روحانی نبود ولی بههرحال نتیجه خروجی آن در این دولت مشخص شد.
این امر نشاندهنده آن است که حتی اگر یکبار هم بدقولی شود مردم روی آن حساب باز میکنند و در جایی که باید به کمک دولت بیایند، این حرکت را انجام نمیدهند. بحث فروش نفت هم که به عنوان جدیترین گشایش اقتصادی مطرح میشود که البته گمانهزنی است و به نظر میرسد بحثی که رئیسجمهور و رئیس مجلس مطرح کردند و قول همین هفته را دادند، باید فراتر باشد، باید منتظر ماند و دید که مردم چقدر اعتماد کرده و همکاری لازم را به عمل میآورند. هرچند به نظر میرسد این پروژه نمیتواند آنطور که دولت با کسری بودجه و ارز مواجه است، اقشاری که ارز را در اختیار گرفتند، وارد میدان کند تا ارز خود را تحویل داده و با نرخ دو سال بعد بازپرداخت شود. دولت اگر چنین طرحهایی دارد باید تعهدات قبلی خود را اجرا کند. بحث افزایش قیمت بنزین را حتما به خاطر داریم که چندین بار از وزرای نفت و اقتصاد و دولت سوال شد ولی تا شب اجرا منکر بودند و تکذیب میکردند.
این نتایج یک برخورد نااعتمادی است که خود دولت رقم میزند. وقتی هم پروژههای خوبی مثل فروش نفت به مردم مطرح میشود، از آنجا که حرکتهای قبلی دیده شده که از اعتماد سرچشمه نگرفته، حمایت لازم را به دنبال ندارد. دولت باید یک مقدار حتی در حد کوتاهمدت اعتماد بربادرفته را ترمیم کند تا پروژههایی از این دست که در جای خودش قابل احترام است، برپایه رابطه معنادار اعتماد دولت و ملت، موثر واقع شود.
پایان هوک به مثابه یک شکست دیگر
عباس حاجی نجاری در روزنامه جوان نوشت:
هفته گذشته وقتی مایک پمپئو وزیر خارجه امریکا در نشست کمیته روابط خارجی سنای امریکا که برای دفاع از بودجه وزارت خارجه این کشور تشکیل شده بود، به شکست سناریو فشار حداکثری امریکا در فروپاشی اقتصادی ایران و پایان دادن به نفوذ منطقهای ایران اذعان کرد، کم نبودند کارشناسانی که پیش بینی کردند که گویا ترامپ این بار نیز برای توجیه شکست سیاستهای خود قرار است یکی از پیاده نظامهای خود را قربانی کند، اما کمتر کسی بود که احتمال بدهد که این قربانی «برایان هوک» باشد.
هوک یکی از معدود مقامهای امریکایی است که طی سالهای اخیر از خانهتکانیهای متعدد کاخ سفید و دستگاه سیاست خارجی امریکا در امان مانده و بعد از اخراج «رکس تیلرسون» از سمت وزیر خارجه امریکا سمتش را حفظ کرده بود. بررسی واقعیتهای صحنه در این خصوص بیانگر آن است که تشکیل گروه اقدام ایران در وزارت خارجه امریکا از مردادماه سال ۱۳۹۷ نقش زیادی در مؤثر کردن راهبرد فشار حداکثری امریکا علیه جمهوری اسلامی ایران داشته است؛ چرا که گروه اقدام ایران که از همان آغاز برایان هوک مسئولیت آن را بر عهده داشت، از ویژگیهای قابل توجهی برخوردار بود وتوانسته بود که تاثیر رقابتها و اختلاف نظرهای نهادهای داخلی امریکا را در مورد ایران کاهش داده و از طرف دیگر، اقدامات مؤثر آن در تشدید تحریمها علیه ایران، به دلیل تعریف پروژههای بسیار ریز و جزئی بود و بیش از ۳۰۰ کارشناس وتمامی ظرفیت دستگاه سیاست خارجی امریکا را علیه ایران به کار گرفته بود، اما بعد از سه سال نتوانست ترامپ را در شکست اراده مردم ایران وفروپاشی اقتصاد وتسلیم نظام اسلامی موفق گرداند.
مایک پمپئو، وزیر خارجه امریکا پنج شنبه نهم مرداد در نشست کمیته روابط خارجی مجلس سنا که در باره بودجه سال آینده وزارت خارجه امریکا برگزار شد به شکست کارزار فشار حداکثری امریکا علیه ایران اعتراف کرد. پمپئو در پاسخ به سؤال «لیندسی گراهام»، نماینده جمهوریخواه مجلس سنا درباره اثرگذاری سیاست امریکا در قبال ایران مدعی شد که کارزار فشار حداکثری، اثرگذار بوده، اما نتوانسته به هدفش برای تغییر رفتار حکومت ایران دست پیدا کند. وی با بیان اینکه وزارت خارجه امریکا «با تمام قوا» کارزار فشار حداکثری را اجرا کرده گفت که امریکا توانسته ۹۰ درصد از درآمدهای نفتی ایران را کاهش دهد. تحریمها به وضوح اثر داشتهاند. آنها قابلیت رژیم برای کمک به حزبالله و شبهنظامیان شیعه در عراق را از بین بردند، ولی مشخصاً به هدف نهایی خود که تغییر رفتار رژیم ایران بوده دست نیافتهاند.
البته پاسخ «لیندسی گراهام»، کاملاً روشن است، چرا که تیم افراطی حاکم بر کاخ سفید در طی این سه سال فشار حداکثری که برایان هوک مسئول گروه اقدام امریکا علیه ایران مدیر اجرایی آن بود در تنها چیزی که موفق شد جلوگیری از فروش نفت ایران بود. مروری بر ۱۲ شرطی که پمپئو هنگام خروج ترامپ از برجام در ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۷ مطرح کرد، این واقعیت را اثبات میکند، چرا که امریکا با این فشارها؛ نه تنها نتوانست برنامه هستهای ایران را متوقف کند، چرا که ایران بعد از خروج ترامپ از برجام وبدعهدی اروپاییها در عدم اجرای تعهداتشان ناچار به آغاز مجدد فعالیتهای هستهای شد وتوانسته تاکنون بخشی از ظرفیتهای از دست رفته ناشی از برجام را جبران کند، بلکه علاوه برآن برنامه موشکی ایران کماکان با قدرت ادامه یافته است، به رغم شهادت سردار سلیمانی، تأثیر خون آن شهید و مجاهدتهای نیروهای جبهه مقاومت سبب تحکیم وگسترش ظرفیتهای جبهه در مناطق مختلف شده است، وضعیت حضور نیروهای ایران در سوریه با اقدامات زیر بنایی و توافق نظامی با دولت قانونی سوریه تحکیم وتثبیت شده است و مهمتر ازهمه آنکه ایران نه به درخواستهای مکرر ترامپ برای مذاکره پاسخ داده ونه تلاشهای امریکا برای تضعیف ویا فروپاشی نظام ایران به رغم تحمیل فشار وتحریم اقتصادی علیه مردم ایران، تأثیری داشته ونظام به دلیل پشتیبانی وحمایت مردم، محکم واستوار در برابر فشارهای کاخ سفید ایستاده است.
اما شامگاه پنجشنبه ۱۶ مرداد که «برایان هوک» نماینده ویژه رئیسجمهور امریکا در امور ایران و رئیس «گروه اقدام ایران» در وزارت خارجه این کشور، از استعفای (عزل) خود از این سمت خبر داد، روزنامه «واشنگتنپست» بامداد جمعه به نقل از یک مقام ارشد سابق در دولت امریکا نوشت از هوک خواسته شد که استعفا دهد تا مسئولیت شکست استراتژی واشنگتن علیه ایران، بر دوش وی بیفتد. این مقام ارشد پیشین که خواست نامش فاش نشود به روزنامه واشنگتنپست گفت: «ایران محدودیتهای غنیسازی، انباشت [اورانیوم]و توسعه سامانههای تأمین را شکسته است. طبق تمام دادههای تجربی، [وضعیت]کنونی از زمان [حضور امریکا در برجام]بدتر است و آنها (ایرانیها) به طرز چشمگیری اقدامات بد خود را افزایش دادند.» وی سپس نتیجهگیری کرد: «اگر به زعم شما این استراتژی موفق بود، نمیدانم چرا باید نماینده خود را اخراج کنید».
اگر چه استعفا ویا عزل برایان هوک به دلیل تغییر وجابه جایی مهرهها برای ایران اهمیتی ندارد وایران باید مسیر روشن خود را دنبال کند، اما توجه به چند نکته در این زمینه ضروری است:
۱. از «الیوت آبرامز» نماینده ویژه وزارت خارجه امریکا در امور ونزوئلا به عنوان جانشین «برایان هوک» نام برده میشود. آبرامز در پروژه ونزوئلا وتلاش برای تحمیل گوایدو به مردم ونزوئلا به جای مادورو رئیس جمهور قانونی این کشور نا کام ماند وعملا سناریوی امریکا در ونزوئلا شکست خورد وبه نظر میآید انتخاب او که یکی از افراطیترین افرادی است که در دولتهای مختلف امریکا مقامهای مختلفی داشته و یکی از خطرناکترین طرفداران اسرائیل در نظام امریکا است و دوستی قدیمی با شخص نتانیاهو و افراطیون دست راستی حاکم در اسرائیل دارد، در واقع اصرار تیم افراطی حاکم بر کاخ سفید بر ادامه سیاستهای شکست خورده گذشته است.
۲. به نظر میرسد که ترامپ از شکستها وناکامیهای گذشته درس نگرفته و برای تحکیم سبد آرای خود و جلب آرای کسانی که مایل به تشدید فشارها علیه ایران هستند این تصمیم را اتخاذ کرده تا نشان دهد که همچنان به سیاست تشدید فشار علیه ایران ادامه میدهد. انتخاب آبرامز از هم اکنون حکایت از قصد ترامپ برای شرط بندی روی اسب بازنده دارد.
۳. امریکا در نظر دارد که در روزهای آینده مجددا قطعنامه پیشنهادی خود را در شورای امنیت سازمان ملل برای جلوگیری از لغو تحریمهای تسلیحاتی ایران به رأی بگذارد وبرایان هوک در هفتههای اخیر مأموریت یافته بود تا در یک سفر دورهای به کشورهای عضو شورای امنیت سازمان ملل، نظر موافق آنها را به این قطعنامه جلب کند ولی ظاهراً سفرهای او موفقیتی برای کاخ سفید در پی نداشته است. در این چند هفته اخیر اخباری نیز در مورد اختلاف در برخی موارد بین برایان هوک و رئیس خود یعنی پمپئو شنیده میشد و میتواند زمینهساز این تغییر باشد.
۴. این تغییر اگر چه به دلیل اذعان به شکست سیاستهای گذشته کاخ سفید همچون عزل جان بولتن برای ایران یک موفقیت است، اما از آنجایی که اگر ترامپ به این نتیجه برسد که بازنده انتخابات خواهد بود، ماجراجوییهایش را چه در سیاست داخلی امریکا چه در سیاست خارجی افزایش خواهد داد وهوشیاری بیشتر دستگاه دیپلماسی ایران را میطلبد. اشخاصی مانند ترامپ که از نظر روانی متزلزل هستند نمیتوان رفتار آنها را در چارچوب منطقی پیش بینی یا ارزیابی کرد.
۵. شکست راهبرد فشار حداکثری در کنار فروپاشی تیم افراطی ترامپ، بیانگر راه درست نظام اسلامی در مقابله با فزون خواهی کاخ سفید است، هوشیاری مقاومت مارا در این مسیر به موفقیت میرساند واعتلای نظام اسلامی، تقویت وتحکیم نیروهای جبهه مقاومت را در پی خواهد داشت.
یک وعده و چند نکته
ژوبین صفاری در روزنامه ابتکار نوشت:
رئیس جمهوری چند روز قبل اعلام کرده بود که در هفته آینده قرار است گشایشی از لحاظ اقتصادی در کشور به وجود بیاید و دست دولت مقداری باز میشود.
بعد از این اظهار نظر که البته رئیس مجلس نیز به آن اشاره کرد گمانهزنیهای بسیاری از رسانهها مطرح شد. گمانههایی که از fatf تا گشایشهای ارزی و حتی رفع تحریمها را نیز دربر میگرفت. با این همه اما فارغ از اینکه گشایش مورد نظر در چه خصوص است و چه دستاوردهایی برای اقتصاد و معیشت مردم درپی خواهد داشت، لازم است تا بدانیم که اقتصاد ایران طی این چند سال و یا بهتر بگوییم این چند دهه تا چه میزان دچار انسداد شده که حالا شاید وعده گشایش اقتصادی نتواند چندان مرهمی بر زخم های معیشتی مردم باشد. ناگفته نماند که در این شرایط البته اگر گشایشی هر چند کوچک در سپهر اقتصادی رخ دهد حداقل می تواند بخشی از سرخوردگی و ناامیدی اجتماعی را تسکین دهد.
با این همه اما اقتصاد ایران به واسطه متغیرهایی مانند تحریم، فساد و سوء مدیریت در این چند دهه چنان عرصه را بر معیشت مردم تنگ کرده است که طبق آخرین گزارش مرکز پژوهشهای مجلس برای رسیدن به درآمد سرانه سال 90 باید 6 سال متوالی رشد اقتصادی 8 درصدی را تجربه کنیم. رشدی که البته با افزایش تولید ناخالص ملی و گشایش ارتباطات جهانی برای صادرات و واردات محقق خواهد شد. ناگفته پیداست که اقتصاد در پیوند عمیق با سیاست خارجی پایدار در ارتباط با جهان قرار دارد که برای قرار گرفتن در مسیر توسعه و رشد اقتصادی گریزی از آن نیست.
نکته مغفول مانده در شرایط فعلی، تغییر فرهنگ اقتصادی مردم طی این چند دهه است. اقتصاد ایران طی این سالها همواره به تورمهای دو رقمی و بالا اعتیاد پیدا کرده است و به جز چند سال در دولت اصلاحات و دور اول حسن روحانی همواره تورم های بالا را تجربه کرده است. مردم نیز در این شرایط همواره برای جبران عقبماندگی خود یا در بازارهایی مانند سکه و دلار سرمایه گذاری کرده اند و یا مانند همین دو سال اخیر به بازار سرمایه و بورس هجوم برده اند. بازاری که تنها به واسطه قدرت نقدینگی رشد کرده است و هنوز عمقی برای کمک به تولید پیدا نکرده است. در این میان البته راههایی مانند قرعهکشی خودرو و یا ثبت نام با شیوههای مختلف نیز تبدیل به راهکار مردم برای مصون ماندن تقریبی از کاهش قدرت خرید شان شده است.
این به معنای آن است که اقتصاد به جای هدایت مردم به سمت تولید، همواره آن ها را به سمت واسطه گری سوق داده است. حال درنظر بگیریم که حاکمیت تصمیم بگیرید برای تغییر مسیر اقتصادی، روی رشد اقتصادی مبتنی بر تولید تمرکز کند. برای این منظور روابط خود را با جهان گسترده کند و تولید به عنوان پرچمدار اقتصاد نقشآفرینی کند. مردمی که در یک روز با نوسان دلار و طلا و بورس و خودرو به سود رسیده اند را میتوان تشویق به تولید کرد؟
ناگفته پیداست که تغییرات عظیم اقتصادی در کشور نیازمند تغییر در فرهنگ اقتصادی به صورت تدریجی، تغییر در ساختارهای ناکارآمد و جراحی دردناک آن است که روند محور و زمانمند خواهد بود. بنابراین وعده گشایش های اقتصادی در چند روز تنها ممکن است مانند یک تسکین دهنده موقت بر این فشار انباشت شده باشد. در این شرایط شاید بهتر است که مجموعه حاکمیت ابتدا با تغییر نگرش خود به اقتصاد و تبیین بیکم و کاست روند توسعه اقتصادی برای مردم در مسیر منطقی بهبود شرایط گام بردارد. اقتصاد ایران نمیتواند به یک باره متحول شود. چنانکه اقتصاد ترکیه، مالزی و سایر کشورها نیز در یک روند 10 تا 20 ساله تغییر کرد. اما این تغییر باید توام با یک اعتماد عمومی نسبت به تصمیمسازانی باشد که بارها از آنها وعدههای پوچ شنیده شده است. اعتمادی که شاید برای بازآفرینی آن هم نیاز است تا مسئولان در یک بازه زمانی آن را با عملکرد خود به افکار عمومی ثابت کند.
آن سوی سخنان نصرا...
مصطفی غنی زاده در روزنامه خراسان نوشت:
با گذشت چند روز از انفجار مهیب در بیروت و اخبار و موضع گیری های مرتبط با آن به خوبی می توان به موقعیت ویژه و استراتژیک لبنان و حساسیت این ماجرا و تاثیر گذاری آن بر تحولات آینده این کشور و منطقه پی برد.تحولاتی که هرگونه حرکت اشتباه در آن می تواند سوریه جدیدی در منطقه ایجاد کند. بدیهی است در این فضا هر گونه تصمیم گیری طرف های حاضر در صحنه سیاسی و اجرایی این کشور تا چه حد باید دقیق و حساب شده باشد .سخنرانی سید حسن نصرا... را شاید بتوان یکی از حساب شده ترین موضع گیری ها در این ماجرای مرموز دانست که البته درس هایی در آن وجود دارد.در حالی که بعد از سخنان مداخلهجویانه ماکرون در بیروت بسیاری انتظار داشتند سید حسن نصرا... جوابی تند به وی دهد اما او چنین نکرد. سید مقاومت با موضعی نرم از فتنهای بزرگ در لبنان جلوگیری کرد.اگر او به تندی پاسخ میداد یک دوگانه رسانهای- غیرواقعی در لبنان وجود میآمد. دوگانه حفظ وضع موجود و تغییر به سمت وضع بهتر، وضع بهتری که همین حالا معترضانی استخدام شده در مقابل پارلمان لبنان پیدا کرده است.
اما با کنار کشیدن نصرا... از جبهه سازی عملا دیگر دوگانهای وجود نخواهد داشت. در واقع معترضان حالا مقابل خود فرد غیری را نمیبینند. همه از جمله حزبا... به دنبال آشکار شدن مقصران و بهتر شدن وضع هستند. از طرف دیگر سید حسن نصرا... با این موضع خود جلوی هرگونه بهانه جویی محتمل درباره «جلوگیری حزبا... از کمکهای بینالمللی» را گرفت. حالا دیگر کسی نمیتواند بگوید حزبا... با اقداماتش نگذاشت کشورهای خارجی به لبنان کمک کنند.
در عین حال این موضع درعین تمامی این فواید جای مخالفت بعدی را هم منتفی نکرده است. حزبا... حالا خود را در جایگاه یک ناظر از بالا قرار داده که مسیر کمک های خارجی را رصد و به وظیفه مقاومت خود عمل میکند. واقعیت این است که این گونه موضع گیری سیدحسن نصرا... که در انقلابی بودن وی هیچ شکی نیست یک درس برای تمام ما ایرانی هاست. عقلانیت ابزاری و آینده نگری همراه با حفظ منافع ملی و حزبی در عین حفظ ارزش ها و اصول در این سخنان دیده میشود. او با این موضع تا این جا توانسته هم فتنه ملی و مشکلات پس از آن را خنثی و هم حزبا... را از تهمتها دور کند.
در بسیاری از اتفاقات این روزها، ما بدون توجه به پیامدهای حاشیهای و سوءاستفاده های محتمل اقدام به واکنش میکنیم که بعداً اتفاقا به اصول مان ضربه نیز میخورد. لذا دعوت به عقلانیت ابزاری و توجه به افکار عمومی و نوع دریافت آنان از واکنش ما در کنار حفظ اصول خود از اصول انقلابی گری است.«شهید» خطاب کردن کشته های این واقعه دردناک از دیگر نکات مهم این سخنرانی بود. سیدحسن نصرا... در حالی که در شب عیدغدیر به احترام داغدیدگان سیاه بر تن داشت، تمامی کشته شدگان را بدون در نظر گرفتن دین، مذهب و قومیت شهید دانست تا یکپارچگی ملی را افزایش دهد. وحدت، کلمه طیبهای است که کشورها برای رسیدن به اهداف شان حتما باید از آن بهره مند باشند. لبنان نیز که در درگیری های داخلی و مشکلات اقتصادی و مسائل مربوط به فساد با مشکلات متعددی مواجه بوده و حالا با یک فاجعه ملی مواجه شده است، از این موضوع مستثنا نیست.
سید مقاومت با نگاه به همین اصل تمامی امکانات زبانی را برای حفظ یکپارچگی و وحدت ملی و جلوگیری از چندگانگی های کاذب به کار بسته است. این جا نیز او این درس را میدهد که در زمان فاجعه و مشکلات بزرگ میتوان کمی از خواستههای خود دور شد و وحدت را حفظ کرد تا به اهداف بزرگ تر دست یافت.خلاصه این که باید از سیدمقاومت که نماد اسلام سیاسی در یک کشور چند فرهنگی است درس های متعددی گرفت. اگرچه این درس ها باید با توجه به جغرافیا و چندگانگی های آن کشور مورد توجه قرار گیرد. به عبارت دیگر ممکن است برخی کنش های حزب ا... و فرماندهان آن نسخه کامل یا حتی بجایی برای ایران با ویژگی های خاص خودش نباشد اما آن چه در بالا آمد گوشه ای از ظرافت های مواجهه با شرایط بحرانی و خطیر را در خود دارد که می تواند مورد توجه ما هم قرار گیرد.
دورنمای شرایط لبنان باتوجه به تمرکز سابق قدرت های جهانی و منطقه ای قبل از این فاجعه و افزایش شکنندگی اقتصادی و اجتماعی پس از این انفجار چندان مثبت نیست. طرف های مختلف داخلی که معمولا به طرف های مختلف خارجی متصل هستند، می توانند مسیر قبلا امتحان شده مانند اتکا به دستورات خارجی را طی کنند که نتیجه ای غیر از آن چه تا به حال رخ داده نخواهد داشت؛ آن هم ضرر ملی و چندتکه شدن ملت است ،چیزی که تا این جای کار مواضع تنش زا و مداخله جویانه ماکرون و طرح به اصطلاح پیشنهادی او بهانه و پتانسیل آن را فراهم کرده است. نا آرامی های دیروز در بیروت نیز این چشم انداز را تیره کرد اما آن چه مسلم است سخنان سیدحسن نشان از عزم حزب ا... در حفظ آرامش ملی دارد، موضوعی که باید دید طرف های دیگر حاضر به حفظ آن هستند یا خیر.